به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، ضريب امنيت شهروندان تنها ابرقدرت باقي مانده از ساختار دوقطبي كاهش يافت، محدوديتها و مشكلاتي بر آزادي شهروندان كشور مدعي ليبرال و دموكراسي ايجاد گرديد، هزينه مصرفي شهروندان عادي در سفرها و حمل و نقل افزايش يافت، قوانين مربوط به مهاجرت به آمريكا و حتي اروپا تشديد شد، وضعيت خاورميانه و فلسطين با سوءاستفاده اسرائيل از شرايط متفاوت شدف در نهايت اينكه ايالات متحده در اقدامي سريع در 7 اكتبر براي مبارزه با تروريسم به افغانستان حمله كرد.
تروريسم به عنوان پديده اي خطرناك در جهان امروز با حادثه يازده سپتامبر به شكلي اساسي وارد ادبيات سياسي جهان شد و هر دولت ، محقق با سازماني به گمان خويش از آن تعريفي ارائه كرد. در تعريف و گونه شناسي پديده تروريسم و مصاديق آن، قضاوتهاي ارزشي و ضوابط مورد نظر يك دولت خاص به نحوي موثر ابهام و چند دستگي ايجاد كرد.
از طرف دولت آمريكا همه كساني كه در خاورميانه با گرايش به انديشه هاي اسلامي و به نوعي مخالف سياستها و اهداف آمريكا و اسرائيل فعاليت مي كنند تروريست خوانده مي شود. در صورتي كه خيلي از اين گروهها از نگاهي ديگر مبارزان راه آزادي خوانده مي شوند. به عنوان مثال، از نظر دولتهاي آمريكا و اسرائيل و حتي محققان داراي گرايشهاي صهيونيستي ، حزب الله لبنان و مبارزان فلسطيني مانند حماس، مصاديق بارز تروريسم شناخته مي شوند و بايد ريشه آنها خشكانده شود. ولي از ديد مردم و رهبران بسياري از كشورهاي خاورميانه اين گونه سازمانها و گروهها نه تنها تروريست نيستند بلكه به علت ايستادگي در برابر تجاوز و اشغال سرزمين شان بايد مورد حمايت قرار گيرند.
همين چند دستگي و ابهام در مورد تروريسم ، بويژه اختلاف تعريف آمريكا و كشورهاي اسلامي باعث شده است كه آمريكا با اتخاذ سياست خطرناك و كل نگري دنيا را به دو محور خير و شر تقسيم كند و از حق طلبي كامل خود با اين گزاره "هر كه با ما نيست ، پس دشمن ماست" سخن بگويد. آنچه روشن است عدم كاهش تروريسم در جهان امروز است. در خصوص شدت گرفتن آن مي توان به عوامل گوناگوني اشاره كرد: آساني دستيابي به سلاح هاي كشتار جمعي نظير سلاح هاي ميكروبي و انفجاري؛ افزايش اثرگذاري عمليات تروريستي با قدرت تخريبي بالا بر افكار عمومي جهان؛ استفاده و بهره بردن تروريست ها از تجارب قبلي خود، پوشش تبليغاتي زياد با توجه به فناوري اطلاعات و استفاده از اينترنت و رسانه هاي جمعي، افزايش توان حرفه اي و تخصصي تروريست ها و استفاده از متون اطلاعاتي و الكتريكي براي اعمال تروريستي، بار سياسي و اثر گذار عمليات تروريستي بر دولتها ، عدم شفافيت برخورد جامعه جهاني با تروريسم و فضاي تبعيض آميز موجود و استفاده تروريستها از عدم اجماع جهاني، مرتبط كردن اعمال تروريستي با مذهب و انگيزه هاي معنوي و تهييج انسانها براي ورود به گروههاي تروريستي با هدف سعادت اخروي، دست نيافتن دولتها به سركردگان گروههاي تروريستي و موفقيت آنها در جابجايي و فرار از چنگ عدالت.
همه موارد بالا نشان مي دهد كه تروريسم قدرتمند و مجهزتر شده است. اينكه چرا مبارزه چند ساله آمريكا با تروريسم و همراهي اروپا حتي چين، روسيه و ديگر كشورها با آمريكا نتيجه اي در برنداشته است، مشخص مي سازد كه تروريسم ريشه هاي فراتر از ادعاهاي آمريكا دارد.
تروريسم دستاورد چند ساله توسعه طلبي غرب است. اين پديده نتيجه فقر، تبعيض ، بي عدالتي و استعمار كهنه و نو در جهان است. تروريسم حاصل اختلاف فاحش قدرت و ثروت در مناطق مختلف جهان است و حركتي انفجاري ، انتحاري و پايان بخش مي باشد براي رهايي از قدرت تحقير كنندگي غرب بويژه آمريكا.
حل ريشه اي و پايدار تروريسم نيازمند گسترش عدالت جهاني ، خروج از يكجانبه گري ، كاهش اختلاف ثروت و توسعه در مناطق مختلف جهان است. حمله به افغانستان و عراق براي مقابله با تروريسم و امحاء سلاح هاي كشتار جمعي، بدون توجه به امنيت ساختاري ، اجتماعي و اقتصادي نه تنها باعث كاهش تروريسم نشده است، بلكه باعث گسترش تروريسم در عراق و افغانستان و ديگر كشورها شده است . اتفاقات و حوادث تروريستي در عراق از لحاظ ماهيت و نتايج هيچ تفاوتي با ديگر حوادث تروريستي در ديگر كشورها ندارد. فلذا بايد با تروريسم بدون توجه به هدف گيري آنها كه از چه ملت يا مذهبي كشتار مي كنند مقابله كرد و خون انسانها را در هر جاي جهان ارزشمند شمرد و از تقسيم بندي دوگانه ياچند گانه دوري گزيد.
نظر شما